اعتماد . . . صداقت !

در هر نوع ارتباط انسانی عاطفی یا دوستانه و عاشقانه اولین شرط اعتماد محسو ب میشه . گاهی این اعتماد در همان برخوردهای ابتدایی تحت تاثیر نگاه و رفتار و کنشهای طرف مقابلمون بطور فطری دروجودمون جای میگیره و شاید تعبیر به دل نشستن به گونه ای تظاهر همان جوانه های اعتماد اولیه در وجود ماباشه . همه ما تجربیاتی داشتیم که در اوایل ارتباطمون با آرامش و فراغبالی و احساس امنیتی وافر خودمون رو در مسیر نسیمهای مهر آفرین عشق و دوستی سپرده و راهی ناشناخته ها شده ایم و بدون این حس در تردیدها و سیاهیها فرومیریم و نمیتونیم قدمی پیشتر برداریم .

زمانی که این اعتما د اولیه در وجودمون شکل گرفت به مرور و در طی گستردگی نوع روابطمون و با شناخت هر چه بیشتر طرف مقابل حس امنیت در ما قویتر و یا ضعیفتر خواهد شدکه صداقت نقش و رل اساسی رو در استقرار یا افزایش این اعتماد و یا برعکس در فروپاشی اون ایفا می کنه و هر گاه صداقت فرد موردنظرمون زیر سوال قرار بگیره ذهنمون از تردیدها و سیاهیها مخدوش میشه و عینک بدبینی بر چشمانمون میگذاره و گاهی در طی زندگی و تجربیات شخصی که داشته ایم به حدی اعتماد اولیه مون به بدبینیهای نهایی ختم میشه که دیگه بسختی میتونیم این عینک رو از چشم برداریم و چنان در وجودمون ریشه می کنه که قارد نخواهیم بود به راحتی به فردی اعتماد کنیم و گاهی این حس متاسفانه بیمارگونه و مرضی به هر نوع روابط ما ضربه وارد می کنه و فردی بدبین تلقی میشیم .

زمانی که به فردی اعتماد میکنیم و او رو در حریم امن وجودمون راه میدیم توقع و انتظارمون در اینه که او همواره این حریم رو محترم بدونه و کلیدش تنها در دست او باشه و از سویی با اعمال و رفتار و صداقت ظاهری و باطنیش همواره این حس امنیت را در ما حفظ کنه و معمولا متوقع هستیم که او از الگو و ضوابط خاصی پیروی کنه و اگر طرفمون الگوهای خاص دیگری داشته باشه که مغایر با الگوهای ذهنی ما باشه معمولا تیرگی ذهنی خاصی را در ما ایجاد می کنه و متاسفانه در ناخوداگاه غبارتردید و بی اعتمادی مینشینه در حالی که ممکنه در حقیقت هیچگونه سلب اعتمادی صورت نگرفته باشه و اینجاست که اون فطرت بیدار و عاطفه پنهان شاید تنها تسلی بخش این شکها و دودلیها و بیقراریهای ما بشه . . . !

ولی چه زیباست که با همگونی رفتارهای ظاهری و باطنیمون بکوشیم همواره مورد اعتماد فرد مقابلمان باشیم و اجازه ندیم حتی اندک جوانه های تردید در قلب و وجودمون ریشه کنه و تنها در پناه این ارتباط دوستانه یا عاشقانه بی ریاست که زندگی رنگ افسانه به خود میگیره ودر اون صورت . . . !



 

یک لحظه کسی که با تو دمساز آید     یا با تو دمی همدم و همراز آید

از کوی تو گر سوی بهشتش خوانند     هرگز نرود و گر رود باز آید

Free counter and web stats
Free counter and web stats