درخت
آرزو!
مسافری خسته
زیر سایه درختی ماوا میگیره که شک نداره این درخت همون درخت آرزوست ! همونطور که
روی زمین سخت نشسته با خودش فکر می کنه چه کیفی داشت اگر الان توی یه تخت گرم و نرم
لمیده بود ...که فی الفور تخت مزبور کنارش ظاهر میشه ! متعجب و شگفت زده روی تخت
قرار میگیره در حالی که با خودش میگه ...آه چه خوشبختی اگر یه دختر جوون الان
پاهامو ماساژ میداد . . . که! فی الفور دختر جوان ظاهر میشه و شروع میکنه به ماساژ
دادن پاهای مرد . مرد تا میگه گشنمه . . . و چه لذتی داره خوردن در این حال
!بلافاصله یه میزپر از خوراکیهای جورواجور جلوش ظاهر میشه و مرد مشغول خوردن و
نوشیدن میشه .لحظاتی بعد سرش کمی گیج میره و پلکاش از شدت خستگی و مستی روی هم
میفته و وامیره روی تخت در حالی که به تمام اون وقایع و روز شگفت انگیز فکر میکنه
و با خودش میگه...یکی دو ساعتی بخوابم اگه یه ببری سر و کله ش این ورا پیدا نشه
!که. . . . یهو
ببری بهش حمله می کنه و . . .
شما هم یه
درخت آرزو دارید که منتظر دستورات شماست؟!
مواظب باشین !
. . .اون ممکنه افکار منفی و ترسهای شما رو هم بخونه و برآورده کنه !

نوشته
بالا ترجمه متنی فرانسوی است که میتوانید در بخش ۲ سایت ملاحظه کنید
|